تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
اقیانوس
و آدرس oghyanus.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
نام كتاب : شبى در برزخ نام نويسنده : حسن عسكرى راد از مرگ تا قيامت تا آن گاه كه مرگ هر يك فرا رسد (و پرده به كنار رود و چشم برزخى بينا شود او) آگاه و پشيمان شده ، گويد: پروردگارا، مرا باز گردان تا شايد به جبران گذشته عمل صالح به جا آورم . (به او خطاب شود:) هرگز! و اين (تقاضاى بازگشت) را از حسرت گويد (ولى ديگر ثمرى ندارد) و پشت سر آنها برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند. پس آن گاه كه نفحه صور (شيپور رستاخيز) دميده شد، ديگر نسب و خويشى در ميانشان نماند و كسى از كس ديگر حال نپرسد. مؤمنون (13) آيه 99 پيشگفتار بى ترديد هر كس شديدا مايل است بداند، سرنوشتش در پايان حيات دنيوى چه مى شود و كار او بعد از مرگ به كجا مى كشد، روحش به كجا مى رود و بر پيكر بى روح او چه خواهد آمد. انسان گاه و بى گاه كه تنهاست يا به بيمارى سختى مبتلا مى شود، وقتى به مردن و خاموشى چراغ عمر مى انديشد يك نوع ترس و نگرانى خاصى به وى دست مى دهد، و چون قادر نيست هيچ گونه نفس خويش را آرام كند، سعى مى كند فكرش را جمع كند و به گونه اى خويشتن را از آن وادى نجات دهد. اين حالت اضطراب ، براى پيروان همه اديان الهى كه معتقد به معاد و حيات ديگرى براى انسان هستند، وجود دارد. همه ايمان آوردگان با باورهاى قلبى به خدا و قيامت به جا آوردن دستورهاى دينى خود، هر چند به فضل خدا اميدوارند و انتظار دارند كه با لطف او در رستاخيز، جايگاه خوبى داشته باشند، اما موضوع مرگ و تصوير تاريك انسان لحظه جدايى با همه كس و همه چيز، فكر انسان را پريشان مى سازد. لذا آنجا كه حب نفس و ميل قهرى و غريزى انسان به بقا، با پديده مرگ كه اساسش ظاهرا بر فنا و جدايى است در تضاد است ، از اين رو نگرش انسان به مرگ ، كه او را از خواسته هاى طبيعى اش محروم مى سازد، نگاهى ترس آور و تواءم با ابهام است . به طور طبيعى هيچ كس نيست كه از مرگ نترسد و جز انبيا و معصومين عليهماالسلام كه به خواست الهى يك نوع اتصال خاص با كائنات و ملكوت و مجردات را دارا هستند و مرگ را از زاويه وراى زمان مى نگرند و حوادث و حقايق بعد از آن را مى بينند و نيز اولياى خدا كه مقامى ويژه دارند، هر انسانى ، حتى متقى به ميزان دلبستگى به دنيا و ايمان و اعمالش ، مرگ را در درجات شدت و ضعف ، يك پديده ناخوشايند مى شناسد و پيوسته از آن گريزان است . نقل است امام هادى عليه السلام روزى به عيادت يكى از ياورانش رفت . او كه بيمار در بستر مرگ بود و از مردن ترس و هراس داشت ، امام عليه السلام به او فرمود: (( تخاف من الموت لانك لاتعرفه )) (1) تو از مرگ مى ترسى ، چون از آن شناخت ندارى . )) روشن است كه دليل اين هراس ، بى خبرى انسان از مرگ و وقايع بعد از آن است ، چرا كه از ابتداى خلقت تاكنون ، هر كس كه مرگ را تجربه كرده ، باز نگشته است تا ديگران را از اخبار آن آگاه سازد. اگر در طول دوره آفرينش انسان ، كسانى بر اساس معجزه زنده شده اند، نمونه هايى براى آشنايى ذهن انسان با واقعيت مرگ بوده ، نه به دست آوردن اوضاع و اخبار مربوط به سرنوشت روح و بدن او بعد از مرگ . شايد همين راز، يك لطف الهى يا يك نوع آزمايش و ارزيابى انسان است ، كه تا خاتمه ، اين هيچ كس نبايد به اين سر مكنون دست يابد. آگاهى ما تنها آن چيزى است كه از طريق كتب آسمانى و انبيا عليهما السلام بر اساس فهم و درك آدمى موجود است . همه آنها هر چند شواهد و بينات مستندد، اما مملوس قوا و حواس انسان نيستند. ارزيابى از آن عالم چون با حواس ظاهرى محال است ، هيچ گاه آدمى تا زنده است با ابزار مادى نمى تواند به واقعيت جهان بعد از مرگ دست يابد. فرد مؤمن هر چند از طريق نشانه ها و باورهاى دينى ، مساءله بعد از مرگ و حساب و كتاب قيامت را باور كند، چون هنوز خود آن را نديده و تجربه نكرده است ، قلبا از مرگ و معاد تشويق دارد و به آن به صورت ابهام مى نگرد. بسيارى از حوادث مسلم دوره هاى كهن تاريخى (چه دينى و چه ملى) با آن كه سينه به سينه نقل شده و از گذشته به يادگار مانده است ، هنوز برخى در مورد آنها ترديد دارند. قصه هاى دينى و ماجراهاى عبرت انگيزى ؛ چون طوفان نوح ، سرگذشت قوم عاد و ثمود، زندگى سراسر تجربه و آزمايش حضرت ابراهيم عليه السلام ، قصه تلخ و شيرين حضرت يوسف عليه السلام ، داستان بنى اسرائيل و غرق شدن فرعونيان و سند شدن پيكر فرعون ، سرگذشت آموزنده اصحاب كهف ، بعثت حضرت محمد صلى الله عليه وآله و زندگى پر نشيب و فراز يك انسان درس نخوانده ، حيات افتخارآميز حضرت امام على عليه السلام ، حادثه تاريخى عاشورا و نهضت استثنايى امام حسين عليه السلام براى احياى دين و... هر چند براى بسيارى از ما آشناست و از مشاهدات پيشينيان به ما گزارش شده است ، امّا براى خودمان ، مثل آنها كه در زمان حوادث و وقايع شاهد قضايا بوده اند، نمى تواند ملموس و قابل درك باشد، چه رسد به اين كه انسان بخواهد به چيزى مانند برپايى قيامت و معاد در حالى كه زمان وقوعش در آينده است ، به صورت مشهود معتقد و مطمئن شود. چيزى كه هست يك نكته در همه قرون و اعصار ثابت مانده و امروز و هر روز نيز شاهديم كه هر لحظه آدمى مواجه با مرگ ديگران است . چه كسى مى تواند مدعى شود تاكنون هيچ كس از خويشان و دوستانش اين سفر بى بازگشت را نرفته باشد؟ مع الوصف همين پديده مرگ ، با اين همه قطعى و حتمى بودنش ، بسيارى از آدم ها را نتوانسته تكان دهد كه بينديشند براى چه آمده اند و به كجا مى روند، امّا در عين حال در اصل قصه مرگ محتوم ، منكر و مؤمن به خدا مشتركند كه بله مرگ حتمى است و به اصطلاح اين شتر، روزى در خانه هركسى خواهد خوابيد، با اين تفاوت ، آن كه منكر معاد و حيات بعدى است ، ترس از مرگى دارد كه رشته حياتش را از دنيا و علايق دنيوى قطع كند و زندگى اش را در هم پيچيد، او را براى هميشه از خانواده اش جدا و وجود نازنينش را نيست و نابود سازد و تمام ، و آن كه به خدا و حادثه رستاخيز ايمان دارد، ترس از مرگى دارد كه مطمئن نيست تكليفش بعد از آن چيست . يك انسان معتقد به جهان بينى توحيدى و مؤ اخذه اعمال پس از مرگ ، هر چند به فضل خدا اميدوار است ، امّا بر اساس مبانى اعتقادى و محاسبه نفس خويش ، نگران است كه چگونه مراحل بعد از مرگ را طى خواهد كرد. هر وقت به ياد مرگ مى افتد و به حساب و كتاب اعمالش مى انديشد، خصوصا در سالهايى كه جوانى را پشت سرگذاشت ، نگرانى ناشناخته بر وجودش سايه مى افكند و او را به تشويق وا مى دارد.برای دریافت کل داستان اینجا کلیک کن